خاطرات ناصرالدین شاه در آلمان؛ دیدار با شامپانزه و تماشا پنکه!

به گزارش وبلاگ اسبیکو، سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال 1268 شمسی شروع شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس راهی کشور های آلمان، هلند و انگلستان شد.

خاطرات ناصرالدین شاه در آلمان؛ دیدار با شامپانزه و تماشا پنکه!

به گزارش فرادید، در اینجا گزیده ای از روزنامۀ خاطرات او در روز چهارشنبه 12 شوال سال 1306 قمری (22 خرداد سال 1268 شمسی) را می خوانید که مربوط است به حضور شاه در برلین، مرکز آلمان.

امروز روز بیکاری و تعطیلی ما است یعنی تکلیف رسمی نداریم و کسی با ما کاری ندارد... امروز خیال داشتیم آکواریوم [باغ وحش]را ببینیم... این آکواریوم همان است که دو سفر قبل دیده بودیم... دو چیز عجیب در آنجا دیدیم، یکی میمون غریبی بود خیلی بزرگ با هیکل قوی، این جنس میمون را شامپینزی می گویند، در جنگل ها افریقه پیدا می گردد، زیاد مهیب بود، اما صورت او به عینه مثل آغا محراب خواجۀ انیس الدوله یا حاجی غلامعلی بود... اگر آغا محراب یا حاجی غلامعلی برهنه بشوند و قدری پشم می داشتند با این میمون تفاوت نداشتند. حقیقت خیلی دیدن داشت... می خواستم ده روز آنجا باشم و او را دیدن کنم...

در باغ یکی از امرای هند را دیدیم... می گفت روزنامه سفر فرنگستان شما را خواندم شوق سفر فرنگستان به سر من زد... نام امیر هندی محمد خان بود... با او صحبت می کردیم، می خندیدیم، به او گفتم این زن های خوشگل چطورند؟ خوشت آمد؟ خندۀ مفرطی کرد و گفت بلی ما را خوش می آید...

یک هیپولوطام هم دیدیم که به اسب آبی ترجمه می گردد، اما معلوم نیست این هیکل، اسب آبی است، فیل آبی، گاومیش آبی یا چه چیز است، خیلی بزرگ حیوانی است، در آب شنا می نماید، دهن باز می نماید، خیلی بزرگ، دیدن دارد...

آمدیم به منزل، شام آوردند... در ساعت نه بعد از ظهر قرار داده بودیم برویم کارخانۀ الکتریسیطه... در این کارخانه اسباب الکتریسیطه از هر قبیل می سازند، اسباب طلفون، پیل ها و چرخ های تلگرف و ...... کارخانه خیلی گرم بود... در بین گردش نسیم خنکی احساس کردیم، باد می وزید، مثل باد بهشت که در آن گرما و تعفن آدم را زنده می کرد، ما تعجب کردیم باد از کجا می آید، بعد ملتفت شدیم از یک چرخی است، پره پره ساخته اند، با الکتریسیطه حرکت می نماید با سرعت زیاد و احداث باد می نماید، اسبابی دارد که به حرکت انگشت چرخ می ایستد، یک مرتبه تعفن و گرما و جهنم می گردد، باز انگشت می گذارند به حرکت می آید، بهشت می گردد... گفتیم اگر ممکن است یکی از این چرخ ها بسازند برای ما بفرستند طهران، سیمن [رئیس کارخانه]گفت می سازم و می فرستم... خلاصه بعد از دیدنی کارخانه به منزل آمدیم شام خوردیم خوابیدیم.

منبع: فرارو

به "خاطرات ناصرالدین شاه در آلمان؛ دیدار با شامپانزه و تماشا پنکه!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خاطرات ناصرالدین شاه در آلمان؛ دیدار با شامپانزه و تماشا پنکه!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید