تفال به حافظ 6 اردیبهشت ماه 1401
به گزارش وبلاگ اسبیکو، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بی خبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی.
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده غمدیده ام به اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار
چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود
سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم
چگونه، چون قلمم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید
چو باشه در پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده
به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود
توضیح لغت: اولی: به فتح اول و سکون دوم و الف مقصوره درآخر سزاوارتر
تفسیر عرفانی:
چه خوب است حال دلی که در پی هوس چشم نرود و به هر خانه که دعوت اش کنند، بی خبر از انتها کار به آن جا نرود. مقصود او از این شعر این است که دلدادگان راه دوست کسانی هستند که از پی آنچه از دل برآید می فرایند، در حقیقت راهی جایی که آن را نمی دانند نمی شوند، چرا که می دانند از این راه پی به مقصود نخواهند برد.
تعبیر غزل:
اگر مسئله ای برایت پیش می آمد، می دانستی کسی هست که به تو یاری کند و دست تو را بگیرد. اما اکنون تنها خودت باید با مسائل دست و پنجه نرم کنی. پس امیدوار باش و از گام نهادن در مسیری که خیر تو به آن است، دریغ مکن!
منبع: فرارو